نویسنده: دکتر کمال اکبری




 

این نوشتار به بررسی محدوده و محدودیت های آزادی پرداخته است. اما پیش از آن تلاش شده است تا برخی مباحث نظیر فطری بودن آزادی، معنای آزادی بیان و تفاوت تمایل و اراده، به اختصار، از منظر اسلام توضیح داده شود و بررسی گردد. در ادامه به شش محدودیت اصلی در ارتباط با آزادی اشاره شده است.
واژگان کلیدی: حدود آزادی، اسلام، فطرت، اراده، مصالح مادی و معنوی، قانون و...

آزادی به مثابه امر فطری

یکی از مباحث مهم که از دیرباز فکر بشر را به خود معطوف کرده است و بسیاری از دانشمندان و متفکران را به تکاپوی اندیشه و قلم واداشته است مساله مهم آزادی سیاسی و اجتماعی است. اهمیت این امر برای بشر آن قدر زیاد است که در همه اعصار انسان هایی برای رسیدن به آن و برای حاکمیت آن در جامعه جانفشانی کرده اند. حال باید پرسید حقیقت آزادی چیست؟ آیا آزادی اجتماعی محدود به حدی می شود؟
در پاسخ باید گفت که آزادی همزاد انسان است. پس انسان فطرتاً آزاد است. خداوند او را آزاد آفریده است و هیچ کس نمی تواند این ویژگی را از او بزداید. آزادی یک ارزش انسانی است. به همین جهت اعتقاد داریم که در انسان، آزادی اصالت دارد.
توضیح بیش تر آن که آزادی، رها بودن و یا رها شدن از قید و بندی است که نیروی حرکت انسان و اراده او را متوقف می کند و به زنجیر می کشد؛ چه این قید و بند، فعلیت یافته و سپس گسسته شود و چه شانیت اسیر کردن را داشته باشد؛ ولی شخص، خود را گرفتار آن نکرده باشد.

آزادی به مثابه حق طبیعی

آزادی، از حقوق طبیعی انسان است. آزادی، بیانگر حقی تکوینی است که در خلقت آدمی نهاده شده است و لازمه کمال طلبی فطری او به حساب می آید. هر انسان، از آن جهت که طالب کمال مطلق است و به سوی آن حرکت می کند، باید برای در مسیر حرکت خود میدان باز داشته باشد تا بتواند به هدف خلقت برسد. آزادی، به نوعی، بیانگر آن میدان دید و انتخاب است. البته باید یادآور گردیم که آزادی به هیچ روی نباید بی حد و حصر باشد و فارغ از تکلیف لحاظ گردد؛ چه آنکه هر حقی، هم برای خود شخص تکلیف می آورد و هم برای دیگران.

آزادی بیان

یکی از انواع آزادی های مورد نظر اسلام، آزادی بیان است. یعنی انسان بتواند آزادانه اندیشه ها، اعتقادات، احساسات و عواطف خود را به صورت صحیح و مرسوم بیان کند. نکته آنجا است که انسان دارای نگاهی جامد نیست؛ بلکه دارای اندیشه ای متحرک است و وجود او نیاز به آن دارد که نسبت به پیرامون خود واکنش نشان دهد و مکنونات درونی خود را ابراز و بیان کند. اسلام، به عنوان یک دین الهی، هیچ وقت میل به سکوت روح ابداع و ابتکار در مردم نداشته است. از این رو تاریخ اسلامی ما سرشار از ابداع گران عرصه ادب و هنر و موسیقی است.

تفاوت تمایل و اراده

در غرب ریشه و منشأ آزادی را تمایلات و خواهش های انسانی می دانند و هر وقت که از اراده انسان سخن می گویند فرقی میان تمایل و اراده قایل نمی شوند؛ ‌ولی این دیدگاه با توجه به دو قطبی و دو بعدی بودن انسان کاملاً مردود شمرده می شود:
انسان غیر از غرایزدانی حیوانی، فطریات عالی انسانی را نیز دارا است و در واقع همین فطریات عالی آدمیان است که منشأ آزادی های متعالی بشریت می باشد.

حدود آزادی

اسلام، آزادی را به عنوان یک حق پذیرفته است. در واقع خداوند خود انسان را آزاد آفریده است؛ ولی، در عین حال، حدود و مقرارتی نیز برای آن مشخص کرده است. این محدودیت ها و شرایط، دستورالعمل هایی است که جهت استفاده بهتر از آزادی.
واقعیت آن است که در صورت رعایت نکردن این حدود و مقررات الهی، نه تنها آزادی همه افراد در جامعه تحقق پیدا نمی کند؛ بلکه حاصل کار کشیده شدن جامعه به شرایط هرج و مرج خواهد بود.

یکم: عدالت

از جمله حدود آزادی، عدالت است. عدل را «وَضعُ الشَّیءِ فی مَوضِعِهِ» و «اعطاءُ کُلَّ ذی حَقِّ حَقِّه» (هر چیزی را بر جای خود نهادن، و حق هر صاحب حقی را به او دادن) دانسته اند.
نکته آنجا است که اگر حریم عدالت بشکند حریم آزادی نیز شکسته خواهد شد؛ به هر حال غرض آن که در مواقعی «عدالت»، را باید به مثابه حد آزادی دانست.
پر واضح است که عدالت در نگاهی کلی بیانگر مفهومی زیبا و پرطرفدار است؛ اما این مفهوم زیبا ابهام زیادی نیز دارد و همین ابهام فراوان باعث سوءاستفاده های زیادی از آن می شود. نکته مهم آنکه در اسلام معیار شناخت عدالت، به مثابه حد آزادی، به صورت منطقی مشخص شده است. به عنوان نمونه می توان آیات شریفه زیرا را برشمرد:
«فَلا تَتَّبِعُوا الهَوَی أن تَعدِلُوا»
«هل یَستَوِی هُوَ وَ مَن یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ هُوَ عَلَی صِراط مُّستَقِیم».

دوم: مصالح مادی و معنوی جامعه

مطابق دیدگاه اسلام، اصل بر آن است که انسان ها در زندگی خود آزاد باشند و هرچه می کنند بر پایه گزینش های آزادانه خودشان باشد.
بر این اساس اگر اقدامات داوطلبانه افراد کافی نبود و مقصود را برنیاورد، دولت باید مداخله کند و الزاماً از مردم بخواهد که به وظیفه خود عمل کنند؛ ‌چرا که استکمال جایگاه انسانی، جز با افعال اختیاری و خودخواسته صورت نمی پذیرد.
به زبان دیگر حکمت الهی اقتضا دارد که آدمیان در محدوده ای آزاد باشند؛ تا با اختیار خویش راه سعادت یا شقاوت را در پیش گیرند.
از جمله مباحثی که آزادی فرد را، در دایره پیش گفته، محدود می کند مصالح مادی و معنوی جامعه است. بر این اساس باید گفت که فرد تا زمانی که به مصالح جامعه آسیب نرساند آزاد است. این اصل باید در همه شؤون جامعه مانند سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و... رعایت شود. قوانین و دستورالعملها باید به گونه ای وضع و اجرا شود که آزادی های فردی، حتی المقدور محفوظ بماند.

سوم: رعایت قانون

توفیق یابی جامعه به میزان قانون پذیری آن بستگی دارد. حذف عنصر قانون از حیات آدمی، هرچند به نام آزادی، به معنای تبدیل جامعه به جنگل است. در اسلام رعایت حقوق و آزادی های قانونی دیگران نیز حکم خدا است و مورد اهتمام مسلمانان خواهد بود.

چهارم: رعایت قانون الهی

واقعیت آن است که مطابق دین مبین اسلام انسان تکویناً و تشریعاً عبد خدای متعال شمرده می شود و، به این ترتیب، ‌آزادی از خدا معنا ندارد. به زبان دیگر «آزادی از خدا» بیانگر مفهومی مهمل و بی اساس است. بازتاب این وضعیت در جامعه آن است که از دیدگاه اسلام حد آزادی و خط قرمز آن احکام و موازین دینی است؛‌ چرا که این موازین، ‌که از سوی خدای عالم به حقایق و عادل مطلق صادر شده است، عین عدالت است.

پنجم: ممنوعیت هتک افراد

آزادی هر کس، ‌به مرز آزادی خود و دیگران محدود است و کسی نمی تواند به بهانه آزادی خود، حریم آزادی دیگران را بشکند؛ زیرا به همان علت و دلیل که او آزاد است دیگری نیز از حق آزادی برخوردار است؛ قرآن نیز فرموده است «اَیَحسَبُ الاِنسانُ اَن یُترَکَ سُدَی»
مطابق دین مبین اسلام مسلمانان باید در قلم و بیان، عرض و آبروی انسان ها حفظ گردد و آزادی بیان را وسیله ای برای هتک شخصیت های محترم و بدگویی از یکدیگر قرار ندهند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «اَذَلَّ النّاسِ مَن اَهانَ النّاسَ.»؛ «خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار بدارد.»‌

ششم: گواهی عقل

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «اِنّما یُدرَکُ الخَیرُ کُلُّهُ بِالعَقلِ»؛ بر این اساس خیر با عقل قابل درک و دسترسی است. در واقع عقل به صراحت رعایت حدود دیگران را الزامی می داند. بر این اساس است که عقل انسان قانون وضع می کند؛ لذا قوانین عادی و غیرمصرح در شرع،‌ که مطابق شرع باشند،‌ نیز شرعی دانسته می شود.
منبع مقاله: نشریه خردنامه همشهری شماره 101